سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

دلنوشته های مادرانه

به یاد یاسمینم...

1392/7/7 11:36
نویسنده : ملوس
82 بازدید
اشتراک گذاری

یاسمینم

 

امشب ...سه سال از شبی که از وجودم پر کشیدی میگذره  ، روی ماهت رو تنها دقایقی دیدم وبعد دوباره پرکشیدی پیشه خدا!

روزهای اخر...دیگه اوج درد کشیدن هام بود واشک ریختن ها، تا اماده بشم برای جدا شدنه از تو!

عزیزکم...هنوزم عکس قشنگت رو دارم ودلم نمیاد پاکش کنم...هنوزم بعد از گذشت سه ساااااااااال با دیدنه عکست چشمام تر میشه واشکام سرازیر....!

وااااااااااااااااااااااااای که چه زجری کشیدم تا از وجودم پر کشیدی....از وجودم چون ماهی جستی و اون لحظه دیدم حرکت دستت رو، انگار که آغوش منو میطلبیدی وافسوس که من اونقدر غرق بهت وناباوری بودم که  آغوشم رو به روت باز نکردم وتا هنوز حسرت به دل آغوشت موندم...

نازنینم...ممنونم که هنوزم به یادمی وهر از گاهی به خوابم میای...ممنونم که خواهر نازنینت سوفیا روبه سلامت از بهشت همراهی کردی تا بیاد پیشه مامان!

یاسمینم...عزیزکم! با رفتنت باعث شدی که من به خدا نزدیکتر بشم...جسما وروحا...! میدونی چرا؟! آخه تو پاره تن من وبخشی از وجودم بودی...که الان توی بهشت پیشه خداست!

عزیز مادر...دیدار به قیامت!هنوزم از مرگ نمیترسم...چون میدونم کنار درب بهشت ، دیده به راهمی!

 ٧مهر٩٢

ساعت٢و٧دقیقه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)