سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

دلنوشته های مادرانه

پنجم دی: فقط یک هفته!

شکوفه سیب من: از امروز فقط یک هفته فرصت داریم تا ازچند ماهگی هات لذت ببریم! وااااااااای....که چقدر دلم برای چند ماهگی هات تنگ خواهد شد...عزیزکم! پس بهتره قدر لحظه لحظه هامونو بدونیم مامانی! پی نوشت:تصویری از پنجمین ماه زندگی سوفیا ...
5 دی 1392

چهارم دی: منم یه روز...

فرشته قشنگم:   ممنونم که اومدی ودخترم شدی!مونس وهمدمم شدی!ممنونم که قبول کردی تا من مادرت باشم! از خدا بخواه که بتونیم مادر ودختر خوبی برای هم باشیم! منم یه روزی از بهشت اومدم و شدم دختر مامانم! اما یه وقتا اذیتش کردم وعطر بهشت از وجودم رفت! یه روزی چشمام مثل تو برق میزد،دهنم مثل تو بوی بهشت میداد ودستام گرمیه دستای تو رو داشت...درست مثل همه ی بچه ها! همه اینا بخاطر گوهر پاکی وراستی بود که تو وجود همه بچه هاست،اما...بعضی آدما وقتی بزرگ میشن یادشون میره که یه روزی فرشته بودن! خداکنه یادشون بیاد که یه روزی فرشته بودن ودوباره تلاش کنن که فرشته بشن! خداکنه تو هیچ وقت یادت نره! خداکنه تو دختر بهتری برای من باشی! پی نو...
4 دی 1392

سوم دی: بهترین موسیقی دنیا

چکاوک شیرین سخن: میدونی چرا صدای قلبت اینقدر بهم ارامش میده؟؟؟؟ آخه موسیقیدانش خداست! اصلا خدا صدای قلب هر بچه ای رو ساخته مخصوصصصصصصصصص گوش مامانه همون بچه! مثلا  صدای قلب سسسسسسسسسوفیا گوگولو مخصوص گوش مامان زهرا! حالا فهمیدی چرا بهترین موسیقی دنیا برای مامانا صدای قلب بچه هاست! پی نوشت:تصویری از سومین ماه زندگی سوفیا ...
3 دی 1392

دوم دی: یه هدیه خدایی!

فرشته کوچولوی بهشتی: چقدررررررررررررررررر خوب که از امشب، سه شب متوالی بر آخرین روزهای پایان یکسالگیت نام حسین(ع) سایه خواهد انداخت! خدایا! شکرت بخاطر توفیق بزرگی که قسمت من ودخترم کردی! یا حسین(ع)... بر سر من ودخترم منت نهادی که ما رو مهمان سفره ات کردی! بهترین هدیه تولد رو تو به به دخترم هدیه کردی! پی نوشت:تصویری از دومین ماه زندگی سوفیا ...
2 دی 1392

نخستین یلدا مبارک...

نبودنت...آمدنت...و به بار نشستنت! یلدای غم...یلدای انتظار...و اینک یلدای خوشبختی! خدای عالمتاب! ازینکه فرشته ای پاک عطایم کردی وثانیه ثانیه بر شبهای خوشبختیم افزودی تا به یلدای خوشبختی برسم، تا اخرین یلدای عمرم از تو ممنونم! انارکوچولوی مامان، یلدا مبارک! بدون که تا قبل از اومدنت هرشبم یلدای غم بود وانتظار...اما حالا یلدایم یلدایی تره و من تا ابد خوشبخت! ٣٠آذر٩٢ ...
30 آذر 1392

سوفیا با هشت دندان الماس نشان

دخترم یکی دو روزی بود که به علت مشغله زیاد فرصت نکردم بهت قطره بدم تا اینکه عصر روز بیست وپنجم آذر ماه بود که داشتم بهت قطره میدادم که متوجه بی قراری های چند روزه اخیرت شدم...بله دو تا دندون الماس نشان دیگه اونم قسمت پایین لثه ات جوونه زده بودن! مبارک باشه عزیزم...انشالا که باهاشون غذاهای خوشمزه ومقوی بجوی! ٢٧آذر٩٢
27 آذر 1392

متکی به نفس بودن تا چه حد؟؟؟؟

خانوم خانوما، سوفیا بلا: این روزا اونقدر دلت میخواد خودت کارهات رو بکنی که اگر یه موقع که حواست نباشه ومثلا برای لحظاتی متوجه تصاویر تلویزیون بشی ومن یواشی لقمه غذا بگذارم دهانت، فوری اون رو تف میکنی بیرون وبعد دوباره خودت با دستای کوچولوت با کلی زحمت برمیداری ومیخوریش! موندم توی این متکی به نفس بودنت ...اونم از همین اخرای ده ماهگی!!! ١١آذر٩٢ ...
11 آذر 1392

شرحی دوباره بر این روزهای سوفیا

دخترنازدونه من   این روزا حسابی بلا شدی...کل کارای جدید یاد گرفتی... وقتی کلاه سرت میکنم تا ببرمت بیرون خودت میگی :ددد! دالی بازی یاد گرفتی ومیگی داااااااااااااااااااااای! خودت با دستای خودت قطعات کوچیک نون رو میخوری...خصوصا نون سنگک بربری که عاشقشونی!تازه مغز تخمه آفتابگردون هم میخوری....عاشق تخمه هستی!تخمه خوردنت واقعا بامزه است!دونه کوچیک تخمه رو با هزار زحمت برمیداری، میذاری کف دستت وکف دستت رو یهویی میچسبونی به دهنت تا تخمه بره توی دهنه کوچولوت! دایی محمد رو کاملا میشناسی وصداش میکنی! لباسها ومتعلقاتت رو کاملا میشناسی واگر کسی برداره معترض میشی!  ٩آذر٩٢ ...
9 آذر 1392

اخرین روزهای ده ماهگی

    ماهی کوچولوی قشنگم: اینروزها حسابی شیطون شدی... دیوارها وصندلی ها و خلاصه هرجایی که بتونی رو میگیری وراه میری! خیلی از لباس هات وپتو هات رو میشناسی واگر کسی ازشون استفاده کنی با فریاد معترض می شی! از بیست وپنجم آبان ماه بود که کم کم بهت شیر پاستوریزه دادم وروز به روز بیشترش کردم وحالا دیگه روزی یک وعده شیر پاستوریزه هم میخوری! کلمات "بابا"، "مامما"، "دااااایی"،"ددده"، "اوووممه" ،"جیز"، "جیججه"، "گوخ"، "گیخخخ"،"چهههه" رو هم بکار میبری! همچنان به شیر وغذا میگی" اومممه"! به اسباب بازی میگی "جیجججه"! وقتی چیزای جدید میبینی و ذوق میکنی میگی "چهههه"! از جمعه تا حالا هم نوازش کردن رو یاد گرفتی....واولین کس...
3 آذر 1392