سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

دلنوشته های مادرانه

بازهم دلنوشته های شب ششم (بعد از زایمان)

1391/10/25 21:55
نویسنده : ملوس
305 بازدید
اشتراک گذاری

مهتاب من:

 

امشب ازت دورم ودلم میخواد تا صبح باهات حرف بزنم ...واز شب ها وروزهایی بگم که توی دنیا نبودی...

درپنجمین شب از شبهای بیمارستان، شبی که بابا مرتضی با وجود خستگی وکار بسیار زیاد وسرمای شدید هوا به دیدنمون اومد، گویا تو نجواهای عاشقانه ودلتنگی های مامان وبابا رو شنیدی...اونقدر مهربون بودی که از خودت گذشتی وتاب دلتنگی ها وگریه های مامان وبابا رو حتی از ورای دل مامان نیاوردی واز خدا خواستی تا یاریت کنه...یاریت کنه تا قدم به دنیا بگذاری وبا اومدنت به همه ی دلتنگی ها پایان بدی!

تو اومدی وشدی درمونه درد عشقه مامان وبابا...شدینوره چشم ودل مامان بابا!

عزیزکم بابت این همه فداکاری ازت ممنونم!

عزیزکم خوش اومدی به دنیا!

13 دی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)