سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

دلنوشته های مادرانه

یه خاطره از23 فروردین 92

1392/1/24 12:27
نویسنده : ملوس
45 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم

 

دیروز برای اولین بار به مقصد خونه مامان جون وباباجون تورو سوار مترو کردم !

تورو سپردم به دست مامان جون وباباجون که اومده بودند دنبالت!من وبابا مرتضی هم به یاد گذشته راهی کاخ گلستان شدیم وجای تو خالی کلی از فضای اسرار آمیز ونغمه های گوش نواز پرنده های باغ لذت بردیم...به یاد سال قبل که مابودیم وتو نبودی...ولی خدارو شکر! امسال نسیم خوش عطر بهاری تو حیاط کاخ گلستان یه لذت دیگه ای برام داشت...عطر گلهاش متفاوت تر بود ونغمه ی پرنده هاش گوش نوازتر!میدونی چرا؟؟؟؟اخه امسال تورو دارم...خدایا شکرت!

شب هم راهی خونه عمه زری شدیم وبعد از مهمونی مامان جون وباباجون تورو آوردن خونه...به تو هم کلی خوش گذشته بود!کلی ازخنده ها وشیطنت هات فیلم وعکس گرفته بودن که همه شاهد این مطلب بود!

.......................................................................................

خدارو شکر...روز خوبی بود!

٢٤فروردین٩٢

ساعت١٨و٥٥دقیقه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)