سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

دلنوشته های مادرانه

یلدا

1390/9/30 12:39
نویسنده : ملوس
55 بازدید
اشتراک گذاری

یاسمینم....مروارید سپیدم

میگن یلدا بلند ترین شبه ساله وباید اونو جشن گرفت!میگن جشن گرفتن یلدا یعنی اینکه کنار هم بودن وبا هم بودن اینقدر ارزشمنده که بخاطر یک دقیقه طولانی ترشدن شب وکنار هم بودن باید اونو جشن گرفت!!!!!

حیف که هنوز من وبابایی تنها هستیم ...وجشنمون یه جشنه واقعی نیست!!!!هرچند خدارو ۵ساله دارم شکر میکنم به شکرانه وجود بابایی مهربونتون!چون اگه اون نبود همین وجود روحانی شمارو هم نداشتم....همدمی نداشتم که تو شبهای سرد زمستون مرهم ومحرم دل خسته ام باشه...هییییییییچ کس نبود که تو شبها وروزهای سخت بارداری هام کمک حالم باشه....کارهایی رو برام بکنه که شاید حتی عزیزترینهامم برام نکنن.....

اره وجودبابایی برام نعمته بزرگیه!مردی که فکر میکنم درکش اونقدراززندگی بالاس که همیشه منو بخاطر خودم خواسته وحتی باوجودی که یه وقتا خیلیییییییییی بداخلاق وبدزبون میشم بازم منو باعشق وشاید حتی بیشتر از یک ساعته قبلش دوست داره....انگار دوتا چشم داره که باهاش تو قلبه منو میبینه ومیفهمه که دلیله بعضی بداخلاقی هام وگوشه گیر شدنام چیه وبخاطرشون سرزنشم نمیکنه!!!!

فرشته های قشنگم بابایی رو خیلیییییییییی دعا کنید این روزا....بازم حالت های افسردگی اومده سراغش ویه مقدار ناخوش احواله.....شاید اگر شمادوتانمی رفتید حال بابا هم بهتر میبود...هرچند میدونم این حالتهای بابا فصلیه ....ولی خوب اگر شما میبودید مطمئنا سردی وخشونت زمستون کمتر بابا رو دپرس میکرد!امیدوارم که هرچه زودتر برگردید!

30اذر90

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)