سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

دلنوشته های مادرانه

این روزهای خوش

1390/11/17 13:10
نویسنده : ملوس
60 بازدید
اشتراک گذاری

هنوز فرصت نکردم برم دکتر...برای مشکلی که یکی دو هفته پیش متوجهش شدم وگرفتارم کرد.این روزا روزهای شلوغ وخوشی رو دارم میگذرونم...به یمن عیدالزهرا وروزهای خوش ماه ربیع!سرم رو با کلاس های تفسیر وتاریخ و...دارم گرم میکنم ویه وقتا انقدر فرصت کم میارم که به غذاخوردن هم نمیرسه!دوستای جدیدی پیدا کردم وچشم وگوشم به خیلی چیزاباز شده(واقعا که ادم تو ارتباط با دیگران چه چیزها که از این دنیا نمی بینه ونمی شنوه!)...دانسته های جدیدی پیدا کردم وخدا بخواد دلم می خواد بیشتر ازاین هم یاد بگیرم...خداروشکر! 

با تمام این احوالات هنوزم هر از گاهی...خصوصا با دیدن یه بچه ناز وخوشگل به یاد مشکل خودم میفتم وتنها کاری که می تونم بکنم اینه که برای خودم وهمه اونایی که مثل خودم هستند دعا کنم.

دلم برای وبلاگم هم تنگ شده بود...چند روزی بود دلم میخواست بیام وچیزی بنویسم ولی نه فرصت میکردم ونه دقیقا میدونستم که میخوام چی بنویسم....حالا هم دیدم هیچ چیز بهتر از بیان عین واقعیت نیست!هرچی باشه این وبلاگ یه جورایی شده سنگ صبور من...اصلا عینه بچه م می مونه!!!!

دیشب داشتم فکر میکردم چقدر خوبه که من میتونم برم تو این برنامه ها وکلاس ها شرکت کنم...کلی چیزی یاد بگیرم که هم به درد خودم میخوره وهم فردا روزی میتونم اونا رو به بچه م هم انتقال بدم!تازه کلی هم برای همسر وخواهر ومادر و...از اموخته هام میگم...کلی هم دوستای خوب پیدا کردم ...پیر وجوون که تجربه هاشون...گوش شنواشون....ودل با ایمانشون موهبتیه برای من!

خدایا شکرت!تو چقدر نعمت آفریدی ومن تا پیش ازین از وجودشون بی بهره بودم!خدایا ممنون که منو لایق این همه نعمت قرار دادی!شکرت!

١٧بهمن90

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)