من خدارودیدم!

من چند روزه پیش خدا رو دیدم...اره خدارو!دقیقا یادمه کی  و چه ساعتی بود!دوشنبه هشتم اسفند ماه از سال نود!!!!اونم کجا....تو همین تهرون دود زده خودمون...میون یک عالم ادم ...مرد وزن وبچه !

خدارو خیلی ساله کما بیش میشناسم ولی هرگز نه تا این حد...هرگز تا این حد نزدیک نه دیده بودمش ونه می شناختمش!!هیچ وقت هم فکر نمی کردم یه روز از نزدیک ببینمش....باور کنید راست میگم...من خدارو دیدم با نشانه هاش ...با معجزه اش...اونم تو یه مرکز درمانی تو همین خیابون تخت طاووس خودمون!!!ازدوشنبه تا حالا احساس می کنم غرق نور شدم...غرق هستی وزندگی!!!

شاید اگر کسی قبل ازین به خودم میگفت که خدارو دیده بهش می خندیدم ومی گفتم این یا دیوونه ست یا دین نداره.....ولی امروز خودم می گم خدا رو دیدم ...نه دیوونه هستم ونه بی دین....بلکه فقط می خوام فریاد بزنم که من خدارو دیدم واینو همه بدونن!

راستش قضیه ازین قراره که من همونطور هم که تو چند تا پست قبلیم اشاره کرده بودم بخاطر درد های زیادی که داشتم دکترها متوجه شده بودن که یه توده تو قسمتی از بدنم جاخوش کرده....زیر دست بهترین متخصص های سونوگرافی وانواع اون قرار گرفتم وهمه بالاتفاق نظرشون بر وجود توده بود....تا اینکه در نهایت گفتن که باید "ام آر آی" کنم تا پس از اون یا عمل کنم یا ....قبل از انجام ام ار ای با مشورت استاد خوبم نذری کردم که بهش چندان اعتقاد نداشتم...بگذریم یکی دو هفته پیش جواب ام ار ای اومد وگفتن جواب ناقصه وباید عکس دقیق تر گرفته می شده...هفته پیش دوباره و دقیق تر از عضو مربوطه ام ار ای شدم ودو شنبه جواب نهایی رو گرفتم....تیم پزشکی تشکیل شده بود ودر کمال تعجب هم برای من وهم برای پزشکا جواب کاملا نرمال بود و وجود هیچ گونه عارضه ای رو نشون نمی داد....جالب اینجاست: پزشکا از تعجب چشماشون گرد شده بود وپس از دو سه بار ام ار ای هنوزم وقتی سونوگرافی های مختلف منو نگاه میکردن شک داشتن که این ام ار ای ماله من باشه ولی وقتی به استادم گفتم فقط یه لبخند معنا دار تحویلم داد وگفت خدا رو دست کم گرفتی؟دعایی که بهت گفتم بخون ومنتظر معجزه باش رو دست کم گرفتی.......................و من نور رو دیدم....معجزه رو دیدم....زندگی رو دید....وهمه اینها یعنی "خدا"!

 خدایا شکرت....شکرت که به دیدنم اومدی!

١١اسفند90