سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

دلنوشته های مادرانه

خدایی که منو شرمنده کرد

1391/8/3 13:53
نویسنده : ملوس
58 بازدید
اشتراک گذاری

 امروز عصر حدود ساعت4 به همراه همسر خوبم، بابامرتضی به مطب خانوم دکتر حنطوش زاده رفتیم تا هم جواب آزمایش غربالگری وهم سونوی ان تی رو نشون بدیم.درضمن برای انجام عمل سرکلاژ وقت بگیریم. اما نمیدونم متاسفانه یا خوشبختانه خانوم دکتر باقاطعیت تمام گفتن که نیازی به عمل نیست وحتی اگرخودمن هم بخوام که خانوم دکترعملم کنن ،ایشون این کارو نمیکنن!

 

وبخاطراصرار های من اضافه کردن که هیچ تضمینی نیست که عمل باعث نگه داشتن نی نی بشه و اون چیزی اتفاق خواهد افتاد که خداوند می خواد!

منم راستش با دل نگران ازمطب اومدم بیرون ووقتی جریانو برای بابا مرتضی گفتم ،اونم اولش شوکه شد ولی بعد گفت توکل برخدا!

بعداز اذان وادای نماز مغرب وعشا، وخوندن دعاوکلی اشک وحمدوثنا به درگاه خدا روکردم وقرآن رو گذاشتم جلوم، به خدا گفتم : خدایا دستام توی دستای توئه وخانه امیدم درگاهه تو! ولی می ترسم ومیدونم  که این ترس ناشی از ضعف ایمانه منه! ولی تو خدایی...منو ببخش وازطریق کتابت باهام حرف بزن وبهم آرامش عطا کن!

خدایا......وقرآن رو باز کردم :

زکریا عرض کرد : بارالها مرا ازکجا پسری  تواند بود، در صورتی که زوجه من نازا ومن هم از شدت پیری خشک وفرتوت شده ام.

(8)خدافرمود : این کار برای من بسیار آسانست ومنم که تورا پس از هیچ و معدوم صرف بودن، نعمت وجود بخشیدم.

(9)زکریا باز عرضه داشت بارالها ، برای من نشانه حجتی براین بشارت قرار ده، خداوند فرمود : بدین نشان که با مردم تا سه روز تکلم نکنی.

(10)

سوره مریم

خداجونم، راستش اسم سوره ومعانی آیات رو که خوندم ، اشکم بیشتر جاری شد وراسته راستش باورم نمی شد که بامن، این بنده ی سراپا تقصیرت این قدر واضح وروشن حرف زدی! وبهش دلگرمی دادی! خدایا ،اصلا باورم نمی شه که منو قابل دونستی ...خدایا واقعا اگه از ته دل آدم باهات حرف بزنه ،تو گوش میدی واجابت می کنی!

خدایا منو ببخش ...بخاطر ضعف ایمانم! بخاطر ترسی که تو دلم بود و در واقع شکی که به قدرت تو کردم...وقتی که غیر ممکن رو ممکن میکنی و نیستی رو به هستی تبدیل میکنی، برای تو کاری نداره که نی نی مو تا اخرش برام به سلامت حفظ کنی!

خدایا پس کمکم کن وراه درست رو مقابلم بگذار، من اول به تو وبعد به دکترم اعتماد میکنم وخودم ونینی وهمسرم رو به دست تو میسپرم!

راضی ام به رضای تو....!

 

خدایا شکرت.....بخاطر همه ی نعمت های ریز ودرشتت.......!

26مرداد91

5شنبه

ساعت 21 و2دقیقه شب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)