سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

دلنوشته های مادرانه

(1)خاطراتی از نوروز91

1391/1/20 12:04
نویسنده : ملوس
89 بازدید
اشتراک گذاری

نوروز امسال ...نوروز خوبی بود!اگرهمون یه مقدار دندون درد رو هم نداشتم که دیگه خیلی بهتر میشد!ولی با تمام این احوالات فکر میکنم خوده دندون درد سرنوشت منو تو نوروز امسال عوض کرد وباعث شد نوروز متفاوتی داشته باشم!

 

راستش تا دهم فروردین که جای خاصی نرفتیم ومشغول دید وبازدید های معمول عید بودیم.اما از صبح دهم به بعد بود که باوجود ی که دنودن دردم فتور کرده بود احساسات وطن دوستانه وفرهنگ خواهانه مون گل کرد وبا توجه به اینکه شرایط وقصد سفر هم نداشتیم ونداریم تصمیم گرفتیم از همین تهران خلوت وزیبای نوروزی لذت ببریم.اینه که نمی دونم بگم با کمال تاسف یا خوشبختی بعد از سالها زندگی توی این شهر بزرگ به کله مون زد از یه سری موزه هاواماکن تاریخی  تهران دیدن کنیم...جاهایی که شاید بارها وبارها از کنارشون بی تفاوت رد شده بودیم وهرگز هم به ذهنمون خطور نکرده بود که بابا اینجا موزه است....اینجا کلی فرهنگ وتاریخ نهفته تو خودش داره ...!!!!!!!بگذریم ....حالا بازم جای شکرش باقیه که بالاخره بیدار شدیم واحساس وظیفه کردیم!

        

با توجه به ذهنیت وپیشینه خوبی که از خیابون سی تیر داشتم تصمیم گرفتیم که تهران گردی مون رو از انتهای این خیابون شروع کنیم :یازدهم فروردین بود که با توجه به دندون دردم ساعت 8صبح از خواب بیدار شدیم و پس از صرف صبحانه به مرکز تخصصی دندونپزشکی ارتش واقع در خیابون امیراباد مراجعه کردیم که متاسفانه درمان خاصی صورت نگرفت وتنها کاری که صورت گرفت دو برگ قرص استامینوفن کدئین تجویز شد...پس از اون درحالی که از پارک زیبای لاله گذر میکردیم تماااااااام احساساتی که در بالا ازشون داد سخن زدم دروجودمون برانگیخته شد ومارو بر ان داشت که پیش بریم به سمت خیابون سی تیر وموزه زیبای ایران باستان!اولین موزه ایران !موزه ای که شاید صدها بار تا اون روز از کنارش گذشته بودم ومعماری زیباش رو هم بارها وبارها تحسین کرده بودم اما هرگز هوس نکرده بودم که بازدیدی از اون داشته باشم!

        

نکته خوبی که بود این بود که اجازه عکاسی در این موزه رو داشتی!منم که عاااااااااااااااااااااااااااااااااشق عکس....................فرت وفرت عکس مینداختم!از مرد نمکی گرفته تا تندیس سرباز اشکانی و...!

                              

بعد از سالها از اینکه میدیدم خودم وبا تصمیم خودمممم اومدم یه مکان فرهنگی تو شهر خودم...بدون اینکه به ضرب وزوره مدرسه و...بیام بسیار هیجان زده بودم وخوشحال!حس خوبی داشتم....اولین بار نبود که به یه مکان فرهنگی میومدم...بارها وبارها به موزه ها واماکن فرهنگی تو شهرهای دیگه نظیر اصفهان وکاشان ومشهد و....رفته بودم وبسیار هم لذت برده بودم وکلی ذوق داشتم که دوباره وحتی سه باره بیام واونجاها رو ببینم ولی نمی دونم چرا درمورد شهرمحل زندگیم تهران این ذوق وانگیزه رو نداشتم !؟وحالا پس از سالها زندگی تو این شهر احساس میکردم که دارم ادای دین میکنم  به شهرم!!!!علاوه برساختمون موزه ایران باستان ساختمون دیگه ای تحت عنوان نمایشگاه جیرفت هم در اون محوطه قرار داشت که میتونستی ازونجا هم که شامل یه سری دست سازه های سنگی و...بود دیدن کنی.بعد از بازدید از اون مکان تصمیم گرفتیم خیابون سی تیر رو بریم بالا ...خوده این خیابون هم اخه کمتر از موزه نیست!!خیابونی که بعضی ها اسم اون رو گذاشتند خیابون ادیان!

              

تو مسیرمون از سبزه کاری ها وگل کاری های قشنگ شهرداری ولطافت هوای نیمه بارانی بهار لذت عمیقی بردیم...به علاوه معماری های چشم نواز وسحرامیز کلیسای حضرت پطرس...مسجدحضرت ابراهیم...کنیسه حییم...موزه ابگینه و..روح مون رو نوازش میکرد وارامش سرشاری رو به ارمغان میداد!همین طور که از تغذیه بصری وروحی متنعم می شدیم پیش میرفتیم به سوی رضا لقمه معروف که حالا دیگه کم کم داره به یکی از پاتوق های محبوبمون تبدیل میشه!

                                  

پس از صرف ناهار مجدد سی تیر رو به سمت پایین روانه شدیم به قصد بازدید از موزه آبگینه!بنای این موزه که درواقع منزل قوام السلطنه(احمدقوام) وزیراحمد شاه قاجار بوده حدود هشتاد سال پیش به دستورخودش وتوسط یک معمار اتریشی ساخته شده!به حق معماری زیبایی داشت این موزه!!!خوشبختانه اجازه عکس برداری هم داشتیم!منم مرتب تو فیلم های کوچولویی که از خودمون ومحوطه اطراف وحتی خوده خیابون سی تیر می گرفتم به فرزندی که شاید در اینده داشته باشیم (با توجه به جوفرهنگی که به شدت درش قرارگرفته بودم ودرواقع اون منو گرفته بود!!!!)تاکید میکردم که بچه جان....ببین مامان باباتو!!!!!اونا عاشق فرهنگ وهویت ملی وتارخی شون هستن...دلشون میخواد تو هم شبیه اونا باشی ورسالتشون رو ادامه بدی...توهم سعی کنی به فرهنگ وهویت خودت وکشورت وحتی شهرت علاقه مند باشی وخلاصه چنین چنان باشی!!

                  

               

پس از بازدید از موزه ابگینه که به جهت معماری زیباش جزء پربازدید ترین موزه های تهرانه در حالیکه به سمت خونه روانه بودیم تصمیم گرفتیم برای فردا از کاخ موزه گلستان دیدن کنیم.راستش پشت میزهای رضا لقمه در حال انتظار بودیم که یه زن وشوهر به ظاهر پیر ولی زنده دل وشاد رو دیدیم که با ذوق تمام عکس های قشنگی رو به ما نشون دادن که تو محوطه کاخ گلستان انداخته بودن ...لباس های محلی ایران رو پوشیده بودن وبه سبک زن وشوهرهای قدیمی عکس های با مزه ای رو تو حیاط کاخ وکنار یه اتومبیل قدیمی انداخته بودن!منم کلی ذوق کردم ودیدن اون عکس ها مبنایی شد برای اینکه تصمیم بگیریم دوازده فروردینمون رو تو کاخ گلستان بگذرونیم!کاخی که شاید اونقدرها از محل زندگیمون در این شهر دورنبوداما اون هم جزء مکان هایی بود که هرگز تااون روز به ذهنمون نرسیده بود که میشه یک روز خوب رو اونجا گذروند!یک روز پربار وبه یاد موندنی!

٢٠فروردین91

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)