سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

دلنوشته های مادرانه

یاسمین...الان کجایه بهشتی؟

یاسمین................. سلام عزیزم....خوبی مامان!نمیدونی چقدررررررررر دلم برای تو تنگ شده...برای تو ...برای مروارید!اگر بدونی چقدر دلم از دنیا وادمهاش گرفته!!!! ای کاش میشد یه جوری یامن بیام پیشت یا تو!!!!دلم برای اینکه تورو در اغوش بگیرم خیلییییییی تنگ شده....دلم داغونه...داغون! الان که دارم اینارو برات مینویسم چشمام غرقه اشکه....یاسی جونم تورو به همون خدایی که پیششی قسمت میدم برام دعا کن...برام ... از خدا بخواه زودتر تورو بهم برگردونه!!!! میدونم که الان تو بهشت وایسادی وداری منو نگاه میکنی....دلمم به همین گرمه!ولی شیطون مرواریدم کو؟؟؟چرا دسته اونو ول کردی؟؟؟؟ مواظب خواهر کوچولتم باش عزیزم..... بگذریم مامانی....یه لحظه چشمم که ب...
21 آبان 1390

یه سوال از خدا

خدایااااااااااااااااااااا انقدر دوست دارم بدونم چرا دغدغه های بعضی ها تو زندگی انقدر کوچیییک وگذراست وبعضی دیگه انقدرررررر بزرگ وتموم نشدنی!!!!!!!! اصلا خودتم میدونی داری چی کار میکنی؟؟؟؟؟حداقل به من یه جوری حالی کن!!!! من نمیفهمم تو که خدایی دیگه!!!! ٢٠ آبان90
20 آبان 1390

فرشته های گلم...میشه بهم سربزنید!

  اسمین قشنگم.... مروارید سپیدم... دلم میخواد از اعماق وجودم لمس کنم....اینکه میاید این دنیا وبه من سر میزنید....اینکه عیدها...روز تولدتون...برام هدیه میفرستید! میاید به این صفحه ودرددلهامو میخونید ومیشنوید.... دلم میخوادیه جوری...بیاید وبهم بگید که همه حرفامو میشنوید واز دل من خبر دارید!!!!! ... راستش میدونم ها....ولی میخوام مطمئن بشم!!!! نکنه خودم باید بیام پیشتون؟؟؟؟؟   ۱۶ آبان ٩٠ ...
16 آبان 1390

عیدتون مبارک

خداجون سلام! یاسمین قشنگم....مروارید سپیدم....سلااااااااااااااااام مامانی های من!سلااااااااااااام! وای که چقدر دلم براتون تنگ شده....فکر میکنم خیلی وقت باشه که باهاتون صحبت ودرد دل نکردم....وااااااااای که دلم داره میترکه!امروز روز عید قربان بود ...عیدتون مبارک قربانی های من!دلم نمیخواد اینو بگم ولی اگر بخوام واقعیتو بگم ...همینه که دارم میگم! شما دوتا قربانی نا سلامت بودن من شدید وبه همین خاطر هم ... من از روی شماها شرمنده ام! ای کاش یه طوری میشد که زودتر بیام پیشتون...دلم ازین دنیا وادمهاش گرفته!خیلی هم گرفته! تو رو به خدا از خودش بخواهید که بهم کمک کنه...از خود خدا بخواید که راحتم کنه...یا شماهارو دوباره بهم برگردونه یا اینکه منو بیار...
16 آبان 1390

یه خوابه خیلی قشنگ!

  خدای خوب ومهربونم ....سلاااام! یاسمین سلام....مروارید نازم به تو هم سلام!!!! عزیزای دلم ممنونم که سه شب پیش دوتایی اومدین به خوابم...مرواریدم حالا دیگه مطمئنم که تو مروارید منی...تو خواب داشتم با مامانیت بحث میکردم که تو مرواریدی و اون میگفت نه اسم تو تیناس!!!!ههههههههه! وااااااااااااااااااااااااااااا ااااااااای که بغل کردنتون چه لذتی داشت....چه لذت سیری ناپذیری.....وای که هنوزم چه عطشی دارم برای بغ ل کردن وبوییدن وبوسیدنتون.... خدایا منو ازاین عطش رها کن....سیرابم کن!سیراب! یاسمین جونم....الهی فدای اون دست و پای نازک وظریفت بشم....الهی فدای اون موهای فرفری ومشکیت بشم....فدای اون صورت سبزه وقشنگت بشم....مامانی... نمیدونم چرا این...
3 آبان 1390