گندمکی با طعم عشق
مرغ عشق کوچولوی مامان: از دیروز اول بهمن ماه، یاد گرفتی که دهن مامان وعروسکت مریم غذا بذاری...اول بهت یاد دادم دهن عروسک نه چندان مورد علاقه ت مریم که همیشه هم دهانش باز و درحاله خندیدنه شیرین گندمک بگذاری وبعد خودم دهنم رو باز کردم وفهمیدی که باید دهن مامان هم غذا بگذاری!فهمیدی که باید از داشته هات ببخشی! یه وقتا مرتب بهت میگم به مامان "نم نم" بده وتو اول میگذاری دهن خودت، نصفش رو میخوری وبعد انگار که دلت بسوزه برام باقیش رو میگذاری دهن من!واااااااااااااای که چقدر خوشمزه بود اولین لقمه ای که تو به دهان من گذاشتی...گندمکی با طعم فراموش نشدنی عشق!هرگز فراموش نمیکنم طعم اون گندمک عشق رو! باورم نمیشد دخترکوچولوی من که یه روزی از زور کوچولوی...