سوفیاسوفیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

دلنوشته های مادرانه

حرفی با یاسمین

دختر قشنگم، یاسمینم!   مدت زیادی بود که دیگه به تو واز دست دادنت فکر نمیکردم، ولی نمیدونم چرا چند روزی میشه که دوباره به یادت هستم وچشمام بخاطرت همش تر میشه! ١٦خرداد91
16 خرداد 1391

یه دعای قشنگ

خدایا از تو معجزه میخواهم معجزه ای بزرگ در حد خدابودنت تو خود بهتر میدانی معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند.... ناامید نیستم، فقط دلتنگم . ١٤خرداد91   ...
14 خرداد 1391

روزهای خوب پدرها ومادرها

یکی دو هفته بیشتر نیست که از روز مادر میگذره وتنها یک روز تا روز پدر باقی مونده!دلم خواست به یمن این روزهای قشنگ دعا کنم!دعا کنم برای خودم وهمسرم که به امید خدا توی روزها وسالهای آتی اگر خدا بخواد پدر ومادر میشیم وبرای همه ی پدرها ومادر های حال وآینده وگذشته! خدایا...صدامو بشنو ودعاهامو اجابت کن! امیدوارم همه پدرها ومادرها تا جایی که اقتضای زندگی در دنیا ایجاب میکنه،سلامت باشند وپابرجا...عزیز باشند ونورچشم...سربلند باشند وپرغرور...شاد باشند وتندرست...انقدری که منت هیچ کس حتی فرزند رو نخوان بکشن....که میدونم براشون خیلی سخته!نه که فرزندا همه بد باشن یا بخوان منت سر پدرومادر بزارن....نه!تازه مایه افتخارشونم باید باشه !ولی خوب بی منت ز...
14 خرداد 1391

شب آرزوها

امشب ، شبه آرزوهاست...دنیا نوربارون میشه وزمین وآسمون سرشار از انرژی وامواج مثبت! کافیه که فقط قلبت رو خالی کنی از هرچی تاریکیه وبه جاش قلبت رو پر کنی از روشنایی محبت وعاطفه ! به یاده همه ی ادمها...همه ی همه ی ادم های دنیا بیفتی...گرسنه ها...بیمارا...بی خونمونا...گرفتارا...غمگینا....!دستات رو بالا ببری، به سمته آسمون،  وبرای همه شون دعا کنی! از اونا هم بخوای که برای تو دعا کنن...اونا هم رو کنن به سرچشمه نور وخواسته های تو رو از اون برات آرزو کنن! می دونی...اینطوری دنیا میشه غرقه نور وانرژی مثبت...!اصلا به اعتقاد من نه تنها خودت رو برای دعا برای دیگران آماده کن...که خودت رو ومجرای دستات رو هم برای دریافت این همه نور وانرژی مثبت آماده...
4 خرداد 1391

مردفیل نما

                           دوشب پیش حدوده ساعت دوازده شب بود که هوس دیدن فیلم زد به سرمون!جناب همسر گشت واز بین فیلم های ندیده مون فیلمی به نام"مرد فیل نما"رو انتخاب کرد...من هیچ ذهنیتی حتی از اسم این فیلم هم نداشتم وبا دیدن حدود 10 دقیقه ای از فیلم هم تا حدی احساس خواب آلودگی وکسالت ناشی از سیاه وسفید بودن فیلم وحتی تا حدی بی سروته نمودن فیلم داشت منو از ادامه دیدن فیلم منصرف میکرد که کم کم با یکم حوصله وایجاد انگیزه های بصری درذهن وفکرم خودم رو برای دیدن ادامه ماجرا ترغیب کردم....با توجه به اینکه ابتدای فیلم ...
30 ارديبهشت 1391

هدیه ای به وسعت کلمات

امشب واقعا شگفت زده شدم...واقعا!!!!     طبق معمول خیلی از شب ها که معمولا میام تو وبلاگم وبعد وبلاگ دوستام رو چک میکنم تا ببینم مطلب جدیدی اضافه کردن یا نه...وارد وبلاگ "روزنوشته هایم"به قلم دوست خوبم مامان مهشید عزیزشدم! قصد تملق ندارم که هرگز هم اهلش نبوده ونیستم اما به واقع همیشه از نوشته های این دوست مجازی(اما واقعی تر از خیلی دوستهای این زمونه) درس گرفته ومی گیرم...اما این بار..........واقعا غافلگیر شدم!اونم درست در اخرین سطر از نوشته: " این پست رو تقدیم میکنم به ملوس عزیز" ......! اره این یک هدیه زیبا وموندگار بود از دوستی مجازی ....که با وجود مجازی بودن دلش رو به دل من نزدیک کرده وبه یاده من بوده!هدیه ای که تا اب...
21 ارديبهشت 1391

پارک شهر

تو این روزها که اردی بهشت داره به نیمه ش میرسه دارم سعی میکنم تا از زیبایی های طبیعت وهوای خوب نهایت لذت واستفاده رو ببرم و خودم رو برای تابستونی گرم شارژ روحی کنم...چشمانم رو با سبزی رخشان برگ های نو...گوشهام رو با صدای پرنده های شادو شرشر آب... وقلبم رو با هوای تازه ولطیف بهاری...!اونم با رفتن به دامان طبیعت!دامان طبیعتی که توی شهر شلوغ وآلوده تهران معمولا پارکه!پارک شهر رو خیلی دوست دارم...خصوصا توی فصل بهار که باغچه های اون لاله کاری میشه وفواره های حوض های بزرگ وآبی رنگش باز میشه....وقتی که باد میاد وقطرات ریز اب رو توی فضا پخش میکنه واونهارو چون مروارید های غلتون پرت میکنه توی صورتت احساس طراوت ونشاط خاصی بهت دست میده......
11 ارديبهشت 1391

زن های وابسته

همیشه...البته همیشه که نمیشه گفت ولی خیلی ساله که دلم خواسته تازمانی که عمر دارم ونفس میکشم شخصیت مستقل وآزادی داشته باشم.چه قبل از ازدواج وچه بعد از ازدواج!همیشه (البته منظورم از همیشه  از اون زمانیه که تونستم افکار مستقلی داشته باشم واین افکار در ذهنم شکل گرفت) از زنهایی که به عناوین واشکال مختلف می خوان وابسته وبه زبون ساده تر آویزونه خصوصا مردها باشن (حالا چه خصوصا همسر...پدر...پسر...برادر...دوست و...) متنفر بودم!از زنهایی که سعی میکنن به واسطه ی ثروتهمسرشون ویا شغل وحرفه خاص همسرشون خودشون رو بالا ببرن وبه نوعی برای خودشون ارزش واعتبار زورکی بخرن !البته هرگز منکر این نمیشم که همسر ادم می تونه باعث سربلندی ویا سرافکندگی ادم باشه...ا...
5 ارديبهشت 1391

(2)خاطراتی از نوروز91

صبح اول ظهر فردا یعنی دوازدهم فروردین راس ساعت دوازده ظهر عازم کاخ موزه گلستان شدیم : کاخ موزه گلستان رو ازین جهت مجموعه نامیدند که شامل چندین وچند کاخ وتالاره که تو هم میتونستی تنها برای بازدید یکی یا چند تا ازین قسمتها بلیط تهیه کنی ودر صورتی هم که برای بازدید از کل مجموعه بلیط تهیه میکردی بلیط ها تا انتهای سال دارای اعتبار بود واگر مثل ما موفق نمی شدی کل قسمتهارو بازدید کنی میتونستی مابقی رو موکول کنی به روزهای بعد سال!اینطوری تمامی سال میتونستی تغذیه فرهنگی بشی ولذت ببری!هرچند برای من در کنار لذت غصه هم به بار نشست!این که میگم غصه کاملا جدی میگم!             مجموعه گلستان شامل قس...
20 فروردين 1391