چقدررررررررراحساس پیری میکنم!
خدایا..... امروز که داشتم به دوسال پیش تا الان فکر میکردم....دوسال پیش این موقع ها که تازه داشتم برای مادر شدن خودم رو اماده میکردم تاامروز ......هیچ وقت فکر نمی کردم این قدر آزمون های خداوندی وسختی های مختلف رو به همراه همسرگلم وپدر ومادر خوبم پشت سر بگذارم وبه اینجا برسم.....واااااااای که چقدر ساده انگار وخوش اندیش بودم!وااااااای که چقدر همه چیز در نظرم راحت وبی دغدغه بود.....آخخخ که فکر میکردم فاصله بین تصمیم برای مادر شدن ونی نی رو تو بغل گرفتن فقط چند تا عق زدنه ساده است وبس!!!!! وااای که چقدر اون روزا بچه بودم وحالا چقدرررررررررر بزرگ شدم......ووووای که چقدر کم طاقت وعجول بودم وحالا چقدر صبور وپرطاقت....وای که چقدر اون روزا ...